غـــــفـــلــــت
یادش بخیر هر سال اول مهر چه ذوق و شوقی داشتیم برا رفتن به مدرسه.برا دیدن دوستامون و معلما.شوخی های سرکلاس.دعواهامون با بچه ها.گریه های بخاطر نمره ! تا صبح بیدار بودن و درس خوندن برا کسب رتبه ی اول کلاس ! چه دورانی بود واقعا..
1هفته درمیون که شیف صبح بودم تندتندصبحانه میخوردم و اول کارتونم رو نگاه میکردم بعد میرفتم مدرسه! کارتونایی که از شبکه 1میذاشت.تام و جری.پلنگ صورتی .میگ میگ.فرق نمیکرد کلاس چندم باشم.از اول دبستان تا سوم راهنمایی اول باید کارتونم رو نگاه میکردم بعد میرفتم مدرسه.اخه فاصله خونه تا مدرسه 7دقیقه بیشترنبود که اونم با دویدنهای من به زیر 5دقیقه میرسید.اما وقتی دبیرستان رفتم خوابگاه دیگه کمتر کارتون میدیدم اخه دیگه وقت نبود.نیم ساعت قبل زنگ وقت داشتیم که اونم باید میرفتیم برا صبحانه و بعدشم اتاق رو نظافت میکردیم و بعدشم اماده میشدیم دیگه وقت برا کارتون دیدن نبود..هی روزگار
وقتی ماآدما تو سختی هستیم خیلی دوست داریم اون سختی و مشکلات رو پشت سر بگذاریم و 1نفس راحت بکشیم.عین همین مدرسه رفتن هامون.وقتی موقع درس پرسیدن و امتحانات بود به زمین زمان بد میگفتیم که ای بابا چقد باید درس بخونیم کی میشه ما هم بریم مسافرت یا بریم گردش و خوش باشیم.الان که دیگه بزرگترشدیم تازه قدر اون دوران رو میدونیم.قدر دوستامونو.معلمای خوبمون رو.درس خوندن هامون رو..
اگه خدابخواد قراره 1فصل جدیدی از زندگی رو شروع کنم.تا همین الانش خیلی بخاطر بعضی مشکلات ناراحت بودم و یکی مثه من که خیلی آدم حساسیه زودی اشکش درمیاد ولی با همه این مشکلات احساس میکنم به اون هدف و خواسته ای که دوس داشتم دارم نزدیک میشم.بعضی وقتا آدم با تمام وجوش به مهربونیه خدا پی میبره.شکرت خداجونم..
خدایا کمکم کن تا کوچیکیه نداشته هام بزرگیه داشته هام رو از یادم نبرن.همیشه باهام باش..
Design By : Pichak |